معرفی و دانلود رمان مجنون بی جنون از پروانه شفیعی

معرفی و دانلود رمان مجنون بی جنون از پروانه شفیعی

معرفی و دانلود رمان مجنون بی جنون از پروانه شفیعی بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان مجنون بی جنون از پروانه شفیعی با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

حس و حال آدم را عوض می کند، دریا تا وقتی بیرون آن ایستاده ای، تو نگاهش می کنی و چون قدم در آب می گذاری امواجش به تماشای تو می نشینند: با لبخندی بر لب درست همانند آزمون زندگی ست دختر دریا شدن ،دل دریایی می طلبد و دریا تو را می آزماید تا یاد بگیری عشق را به وسعت دریا حس کنی و با دل بارانی به آرامش ساحل برسی حال و هوای آدم را دگرگون می کند، دریا به هر سو که بروی حتی میان کویر یا اوج کوه و کف دشت باز تو را به خود می خواند اما این بار عاشق تر و پخته تر خواستنی تر و حتی شیفته تر هرچند که این شیفته و مجنون نشانی از دیوانگی و جنون نداشته باشد.

خلاصه رمان مجنون بی جنون

شب همه جا پهن بود. تاریکی بود و سیاهی. همه جا اسیر سکوت بود. وحشی بی اندازه ای گرداگردمان را در بر گرفته بود. باد سوزداری می ورزید و در بین درختان می پیچید و صدای رعب انگیزی را ایجاد می کرد. یک ترس بلند و سیاه و نفس گیر روی قلبم چنبره زده بود. صحنه های کابوس واری که گاهی می شد در خواب آن ها را تجربه کرد. حالا من در وسط یک قبرستان بزرگ و تاریک در نیمه شب پاییزی رویت می کردم. صحنه هایی که کافی بود با دیدن یک روح، جان به جان آفرین تسلیم کنم.

و منشا این حماقت فقط و فقط کم نیاوردن از گروه پنج نفره مان بود. همان طور که با زانوهای سست از میان سنگ های سرد و خاموش قدم بر می داشتیم به جسمی برخورد کردم و همزمان صدای جیغ من و افسون در فضای تاریک و وهم انگیز قبرستان طنین افکن شد. گویی در یک لحظه به هم برخورد کردیم. صدای هیس بهنام ما را بر آن داشت تا سکوت کنیم. من و افسون در حالی که به هم چسبیده بودیم دست دیگرمان را روی دهان گذاشته و آرام قدم بر می داشتیم.

من حتی می توانستم چشمان پر آب افسون را در پس آن تاریکی هم ببینم. عضلات گردنم را که به شدت گرفته بود به سمت بهنوش چرخاندم. او هم با قلاب کردن دستانش دور بازوی بهنام آهسته قدم بر می داشت. گرچه ترس و وهمش به نظر کمتر از من و افسون نبود، اما لااقل با گرفتن بازوی بهنام می شد اطمینان خاطر بیشتری را در چهره اش دید. پاورچین، در حالی که حتی از صدای پای خودمان نیز وحشت داشتیم به وسط قبرستان رسیدیم. هنوز به نقطه مورد نظر چند متری مانده بود…

معرفی و دانلود رمان مجنون بی جنون از پروانه شفیعی بدون دستکاری و سانسور