معرفی و دانلود رمان خواب و بیدار از مریم پیروند
معرفی و دانلود رمان خواب و بیدار از مریم پیروند بدون دستکاری و سانسور
دانلود رمان خواب و بیدار از مریم پیروند با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
موضوع رمان :
زانیار پسری که عاشق دختر لوند و بیبند و بار صاحب خونه شون میشه که همه تفریحاتش میشن توی پارتی و مهمونیهای مختلط و وقتی با آذین دوست میشه میخواد هر طور شده اونو مال خودش کنه…
خلاصه میشن توی پارتی و مهمونیهای مختلط و وقتی با آذین دوست میشه میخواد هر طور شده اونو مال خودش کنه…
خلاصه رمان خواب و بیدار
ترانه جون از دور دست تکون داد و گفت : نیلا یکم تنبل شده آذین، توقعتو ازش بیشتر ببر. دستی به سر و یال نیلا کشیدم و گفتم: راست میگه دختر تنبلی شدی یا شایدم باهام قهری، تو هم مثل زانیار لوس شدیا، این مدت سرم شلوغ بود که نیومدم پیشت، با زانیار مشغول بودم، میخواستم امروز به یه بهونه ای بیارمش اینجا، ولی از دیشب باهام قهر کرده، لامصب خاله توران با فضولیا و چشم غره های معروفش همه برنامه هامونو خراب کرد. عمو شکیب با چکمه های بلندی که پاش بود با قدم های محکم و استوارش به سمتم اومد و گفت: -آماده ای بابا؟ خب این بابا گفتنش یعنی هنوز چیزی از ماجرای
بین منو زانیار و اتفاقات دیشب خبر نداره، دیشب که تا دیر وقت به خونه اومده و از صبح زود هم برگشته به اصطبل، معلومه که خاله توران فرصتی برای گزارش دادن نداشته. مرد مهربونی بود، چهره و استایل اندام درشت و چهارشونه ی زانیار کپی باباش بود، با این تفاوت که محاسن صورت عمو شکیب سفید و موهای سرش جو گندمی بودن و تیغه بینیش کمی کشیده تر بود. با تکون دادن سرم موافقتم رو نشون دادم، اسب رو رها کرد و با کف دستش ضربه آرومی به گردن بلند نیلا زد و گفت: برو نیلا، برو ببینم چیکار میکنی. با لبخند نگاه از عمو شکیب گرفتم که لحظه ای بعد حس پرواز، رهایی و
خلسه ای از هوای آزاد توی تارو پود بدنم پیچید، چشمامو بستم و با صدای بلند جیغ زدم: یوهوووووو دوباره و دوباره و دوباره. با یه دستم افسار نیلارو گرفتم و اون دستم رو باز کردم تا هوای لذت بخش پرواز رو به تموم تنم هدیه کنم. دوباره جیغ زدم: -یوهوووووو. چقدر جیغ میزنی دختر عمو برگشتم به سپهر نگاه کردم، اسب بابا رو تصاحب کرده بود، لبخندی زدم و گفتم: خیلی وقته نیومدم اسب سواری… خوبه که بابا این تفریح ترتیب داد که همه کنار هم باشیم. و تو دلم گفتم جای زانیارم خیلی خالیه ” سپهر سرشو تکون داد و گفت: اره خیلی خوبه… خوشحالم که بعد سال ها دوباره به هم برگشتیم…