معرفی و دانلود رمان روزگار جوانی از صدای بی صدا

معرفی و دانلود رمان روزگار جوانی از صدای بی صدا

معرفی و دانلود رمان روزگار جوانی از صدای بی صدا pdf رایگان بدون سانسور

دانلود رمان روزگار جوانی از صدای بی صدا با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

_وایسا وایسا، تا گفتم بریز. پونه: بخدا سه میشه، من گردن نمیگیرم، چوب خطم پره. _زر نزن دیگه، نهایتش فهمیدن میندازی گردن عاطی. عاطفه: من چرا؟ _غیر تو، از این کلاس کی تا حالا دفتر نرفته؟ مثل گربه ی شرک نگاهش کردم تا نه نیاره. _جون رز عاطییی! ببین من حال این رو نگرفتم از هفته ی پیش یبوست گرفتم، نو پی پی جون پوپو. پونه عصبانی نگاهم کرد. اما الان مهم موافقت عاطفه بود، تنها دختر آرام کلاس، خب او همیشه پایه ی دیوانه بازی های ما بود. تا سرش رو تکان داد یک بوس براش فرستادم. _میخووااامممت. پونه: چندش…

خلاصه رمان روزگار جوانی

زیبا اولین کارش بعد از رسیدن به خانه تماس با پسرش بود. هرچه که امروز رز تلاش کرده بود نشان ندهد اما امروز که با او بیرون رفته بود، امروز را که فقط با او گذرانده بود برعکس پنج شنبه های دیگر که همه ی نوه هایش حضور داشتند فهمیده بود از غم بزرگ این دختر از تنهایی اش! کامران ابتدا جواب تماس او را نمی داد با سولماز برای شام رفته بودند و حالا می خواست با اطمینان از طلاقش با الهه بگوید و امیدهایی که در این دوسال نتوانسته بود به سولماز بدهد را امشب جبران کند. اما مگر مادرش بیخیال میشد. این بار هم با توپ پر بود. آخرین بار وقتی می خواست با الهه ازدواج کند

مادرش این همه توپش پر بود و حرفش این بود شما دوتا لقمه ی دهان هم نیستید. جوان بود و خام از نظر خودش وگرنه گرفتار الهه و خودخواهی هایش نمیشد. اما چون بار قبل بخاطر اینکه حرف مادرش را گوش نداده بود از کارش سال های طولانی پشیمان بود همین باعث شد شکی به دلش بیفتد، اینکه چرا عدل دقیقا وقتی خواست با سولماز صحبت کند این تماس، این صحبت اتفاق افتاد. فقط کامران نبود، سولماز هم درچند و چون صحبت های امشب بود اما وقتی کامران به بهانه ای گفت عجله دارد و بهتر است بروند تا او را برساند فقط یک چیز به ذهنش میرسید و آن هم “الهه” بود. حرف کامران

را از اینکه مادرش تماس نگرفته است باور نکرد. دیگر خسته بود، دوسال بود کامران دست دست می کرد. دوسال بود می گفت می خواهند جدا شوند اما به جایی نرسیده بود. نزدیک شش ماه پیش با حرف کامران بچه اش را سقط کرده بود و حالا… حس می کرد او است که دیگر دارد از زندگی کامران حذف می شود. چیزی هم تا تمام شدن موعد صیغه ی آنها نمانده بود. خانه که رسید کسی نبود نه رز، نه الهه. مطمئن بود رز پیش مادرش نیست اما باز می خواست با او تماس بگیرد و بمبارانش کند. اول شماره ی رز را گرفت اما جوابی نگرفت. ساعت دوازده بود. برای اولین بار در این هجده سالی که…

معرفی و دانلود رمان روزگار جوانی از صدای بی صدا pdf رایگان بدون سانسور