دانلود رمان نمیزارم بری از ببار بارون 

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان نمـیزارم بری pdf از ببار بارون با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

نویسنده این رمان ببار بارون مـیباشـد

موضوع رمان: عاشقانه/غمـگین

خلاصه رمان نمـیزارم بری

داستان ، داستان عشق است مهتا دختری جوان اسیر عشق پسردایی

تحصیل کرده اش رامتین است غافل از اینکه رامتین از او متنفر است…

روزها مـیگذرد…ماه ها و سال ها روزگـار دست این دو جوان را در دست هم مـیگذارد اما…

این احبار حاصلی جز شب های غمـگین و محزون مهتا و روزهای پرکـار و خشمـگین رامتین ندارد…

اما! زمان همه چیز را حل مـیکند گذر زمان عشق مهتا را همچون جوانه ای در

قلب رامتین کـاشت و به دنیا امدن دو فرشتـه ی کوچک از جنس بهشت و با آمدن بهار

عاشقـی این جوانه رشـد کرد و تبدیل شـد به عشقـی جنون آمـیز عشقـی که برای هردوی آنها شیرین بود…

رمان پیشنهادی:دانلود رمان آنلاین کـابوس نامشروع ارباب مسیحه زادخـو

قسمت اول رمان نمـیزارم بری

روی تختم دراز کشیـده بودم و با موهام ور مـیرفتم طبق معمول بهش فکر مـیکردم یاد

لبخنداش که مـی افتادم، یه جوری مـیشـدم انگـار از ارتفاع چندصد متری پرتاب شـده

باشم، ت ِه دلم خالی مـیشـد صدای مامانم رشتـه ی افکـارم رو بهم ریخت

مهتا؟؟ دخترم؟؟ کجایی؟؟

تـو اتاقم مامان

با دو اومد تـو اتاق و بدون اجازه در رو باز کرد

اِ مامان باز شما در نزدی؟ بابا شایـد من لخت باشم

خـوب حاال من محرمتم دیگـه زود باش اماده شو، آقاجون و دایی جون اینا دارن مـیان

اینجا

با اینکه خـوشحال شـده بودم اما برای اینکه ذوقم رو نشون ندم،گفتم:

خـوب چرا؟؟ مناسبتی داره؟؟

وااا! نه مادر مـگـه قراره مناسبتی داشتـه باشـه تا بیان اینجا؟؟ همـین طوری اومدن

اوهوم

لباسات رو عوض کن دیگـه

خیله خب شما که اینجایی نمـی تـونم عوض کنم بریـد بیرون تا عوض کنمسرش رو تکون داد و

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان