دانلود رمان مثلث دو گوش از mahtabi22 +خانومی
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان مثلث دو گوش pdf از mahtabi22 +خانومـی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان mahtabi22 +خانومـی مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه/اجتماعی/واقعی
خلاصه رمان مثلث دو گوش
سالومه دختری از نسل امروز، که دست روزگـار او را در مسیر زندگی
خـواهر و برادری قرار مـی دهد و آنها سرنوشتش را، دگرگون مـی کنند.
تصمـیمـی که مسیرزندگی سالومه راتغییرمـی دهد…
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان ارثیه مامان بزرگ
قسمت اول رمان مثلث دو گوش
گوشی در دستم لرزیـد، به شماره ی روی صفحه نگـاه کردم،
تماس از طرف مادرم بود. لبهایم را روی هم فشردم،
دوست نداشتم با او صحبت کنم. اصال با او صحبت مـی کردم و
چه مـی گفتم؟ تازه چند ماه بود که دوباره رنگ آرامش
را مـی دیـدم. بعد ازآن همه تحقـیر و تـوهین شنیـدن، آن هم
از نزدیکترین اعضاء خانواده ام، برای چیزی که شایـد صد
در صد مقصر نبودم، چیزی نبود که به آسانی فراموش کنم.
هیچ کدامشان حرفم را باور نکردند، همه شان گفتند من
ننگ خانواده ام، من مسبب مرگ پدر شـدم. همـین مادرم که
از صبح تا حاال بیش از پنج بار تماس گرفتـه بود، یک بار
مـیان هق هقش به من گفت که پدرم از دست من دق کرد
و مرد. گفتـه بود روح پدرم هنوز آرام نشـده، خـوب شایـد
منظورش این بود که از این خانه بروم. شایـد هم راست مـی گفت،
خـواهر و برادرم که چشم دیـدنم را نداشتند، انقدر
ازهردو نفرشان طعنه و تـوهین شنیـده بودم که دیگر اعصابی
برایم باقـی نمانده بود. کم سن و سال هم نبودم که با آنها
بجنگم، سی سال از سنم گذشتـه بود، بعد از آن اتفاق شوم و
مرگ پدر، دیگر نیرویی در من باقـی نمانده بود که حاال
آن را هم صرف جنگ و جدال با سامان و سروناز کنم.
با خشم در ماشینم را باز…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید