دانلود رمان انتقال به خانه ی شیطانی از زینب جوکال

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان انتقال به خانه ی شیطانی pdf از زینب جوکـال با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان زینب جوکـال مـیباشـد

موضوع رمان : عاشقانه/درام

خلاصه رمان انتقال به خانه ی شیطانی

مـی گویند آرزوها رنگی هستند درست همانند آرزوهای صورتی رنگ من

همانند اتاق صورتی رنگی که سال ها آرزویش را در اتاق مشترک من و آرالیا مـی کردم

رنگی که رفتـه رفتـه کـابوس شـد آری کـابوس شبانه درد آور وحشتناک…

وحشتی که خـواب را از چشمانمان ربود!

صداهای درد، صدای پای مرگ را به تدریج در نزدیکی ام مـی شنوم همه این عذاب را

از چشم آرزوی بچگـانه ام مـیبینم.دل هایمان در آن خانه مرموز به سرعت در سـ*ـینه

مـی کوبد آرامش ندارد دلم مـی خـواهد از آن خانه ی منفور شیطانی فرار کنم

دور شوم ولی دگر دیر است خیلی دیر…

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان بخت سیاه پوش من زینب جوکـال

قسمت اول رمان انتقال به خانه ی شیطانی

دور خـودم چرخیـدم و با ذوق گفتم:

 آرالیا مـیبینی چه خـوشکله؟

پوفی کرد و بدون تـوجه به خـوشحالی که از چشمانم مـی باریـد گفت:

– البتـه که مـی بینم!

امروز اصال حوصله حتی خندهی من رو نداشت از جاش بلند شـد و

از اتاق بیرون رفت. محو زیبایی اتاق صورتی رنگم

شـدم، اتاقـی که سال ها آرزویش را مـی کردم و حاال به دستش اورده بودم.

به طرف پنجره اتاقم دویـدم و بازش کردم و به خیابان نگـاه

مـی کردم لبخند روی لبم نقش بستـه بود. با حلقه شـدن

دستی تنومند دور کمرم به خـودم اومدم صدای بابا در گوشم پیچیـد:

– خـوشت اومد ملیا؟

دستاش رو از دورم باز کردم و به سمتش چرخیـدم و تـوی بغلش جای گرفتم.

– خیلی قشنگـه بابا مرسی بابا مرسی.

بابا دستی به موهای لـ ـختـ شکـالتی رنگم که خرگوشی بستـه بودم کشیـد و گفت:

– خـواهش مـی کنم عزیز دل..

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان