دانلود رمان ماه مهربان من فاطمه سودی

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان ماه مهربان من pdf فاطمه سودی با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

نویسنده این رمان فاطمه سودی مـیباشـد

موضوع رمان:عاشقانه/کلکلی/جدیـد

خلاصه رمان ماه مهربان من 

پارلا و ماهیار (پسرهمسایه) عاشق و شیفتـه ی همدیگـه اند، ولی پرویزِ خـوش چهره پا به مـیـدان مـیزاره و

پارلا رو به عنوان خـوش خدمتی از خـونواده اش مـیگیره عقد مـیکنه با یک خـواستـه بزرگ

پارلا پا به خـونه ی پرویز مـیذاره و تازه با مجهولات زیادی روبرو مـیشـه. گذشتـه ی خـوف انگیز پرویز کـاملا در محاق و پشت پرده

و گلپر زیبا و موطلایی که طبقه ی پایین خـونه ی پرویز با نام خـواهرش زندگی مـیکنه واقعا کیه؟؟

اما پسرهمسایه که یک زیبای لوطی و یاور و قداره بند و حامـیِ به تمام معناست اما با

خرابکـاری های زیاد، قدم به قدم با پارلا همراهه و تنهاش نمـیزاره تا اینکه

دانلود رمان هرمـیس پگـاه رستمـی

بخش اول رمان ماه مهربان من

ا صداي جیغ مانند مامانم که چشم باز کردم فقط و فقط احساس سکتـه داشتم و قلبم تـوي دهنم اومده همونجا
شـدیـدا مـی کوبیـد!!!
سرمو بلند کرده کمـی حواسمو جمع کردم و تا چشمم به مامانیم افتاد که بالاي سرم ایستاده بود، با صداي لرزان و

بریـده بریـده ام گفتم: اعظم بانوو… چه خبرتـه… اول صبحی اینجوري آژیر کشیـدي… سکتـه رو زدم آخـه…

مامانم شاکی و بلند گفت: نگـاه کن کجا خـوابیـدي؟ اصلا به ساعت نگـاه کردي؟؟؟

تازه نگـاهی کرده دیـدم پشت مـیز قشنگ روي کتابم افتادم و …وووآآآیییی امتحانممم!!!!

مامان گفت: تا یه ساعت دیگـه امتحانت شروع مـیشـه تـو هنوز خـوابیـدي؟؟

هراسان نگـاهم بطرف ساعت چرخیـد که… دومـین سکتـه رو کردم!!!!

درست یکساعت وقت داشتم خـودمو برسونم اونم با اینهمهه راه و ترافیک !!!!

چنان از جام پریـدم، کم موند صندلیم از پشت زمـین بیفتـه که مامانم وسط راه گرفتـه بود!!!

یادم نمـیاد دست و صورتمو کی شستم

 

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان